یاس رمان

بزرگترین دلیل نوشتن من ، شمائید! حمایتم کنید...

#پارت_139 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_139

بی پروا گفتم:

- رها اهل تظاهر نیست اگه نسبت به چیزی که...

#پارت_138 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


#پارت_138

این حرفش هرچند رو اعصابم بود ولی راست مبگفت! قبل از اینکه بتونم اطاعت یا...

 

#پارت_137 رمان هرماس مبرا

۳ نظر

#پارت_137

نگاهش رو سرگردون تو اتاق چرخوند و با حلت جدی ای که پشتش تمسخر بود

گفت: - آخی... نمیدونستم اینقدر از آسانسور میترسی! نظرت چیه...

#پارت_136 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_136

دیگه واقعا داشتم پس می افتادم که اسانسور به سمت بالا حرکت کرد! دستم خود به

خود از روی زنگ...

#پارت_135 رمان هرماس مبرا

۱ نظر

#پارت_135

قیافه ام رو جمع کردم و با صدای گرفته ای گفتم:

- اه رزا!...

#پارت_134 رمان هرماس مبرا

۳ نظر



 


#پارت_134

-کجائی؟

-یاسمن آوردن داخل ماشین. بهار هم رفته لباساش رو...

#پارت_133 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


 


#پارت_133

-این اولین بارت بود؟!

امیدداشتم به اینکه بگه آره چون...

#پارت_132 رمان هرماس مبرا

۴ نظر

#پارت_132

سرم رو مثل گربه های سمج کمی روی سینش مالوندم و با صدایی که ته مایه های

خنده توش مشخص بود گفتم:

-چرا؟!

لب های خیس و نیم خورده ای...

#پارت_131 رمان هرماس مبرا

۴ نظر

#پارت_131

شونه اش رو بلاقید بالا انداخت و گفت:

- خب هیچی . فقط اگه دفعه اولته... نخور!

#پارت_130 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


 

#پارت_130

من به جای صادقلو یخ بستم. رنگم پرید و لب گزیدم. این چرا یهو اینقدر بی تربیت

شد؟! صادقلو به شدت بهش بر خورد و...

#پارت_129 رمان هرماس مبرا

۲ نظر



#پارت_129

-ببخشید مزاحم جلستون شدم.

مکث کردم. نیم نگاهی سمت رادان انداختم و دوباره خیره به خانوم شفق...

#پارت_128 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_128

ته دلم یک ذوقی بود که با صدای رادان بدجوری کور شد!

- برو آقا. نمیخواد.

مرده هم که مردد بود از خدا خواسته لبخندی زد و...

معمولا نویسنده ها رمان های خودشون رو از تلگرام یا اینستاگرام منتشر میکنن!
هرچند ساده و جالب به نظر میاد، اما ایراداتی هم داره. از جمله اینکه خیلی از دوستان تلگرام ندارن یا اینکه دزدی رمان در کانال های تلگرامی خیلی زیاد شده. بماند که فیلتر شکن ها و پروکسی ها چقدر درسر دارن...
برای راحتی شما عزیزان و امکانت بیشتر، دوست داشتم سایت مخصوص شما آماده کنم اما متاسفانه به هیچ وجه شرایطش مهیا نبود. بر همین مبنا این وبلاگ رو درست کردم...
در هرصورت، هدف من فقط راحتی شماست و اینکه بتونید رمانِ این بندۀ حقیر رو در آسایش بخونید.
تک به تکتون برام باارزشید! با من همراه باشید.
((/// فصل دوم رمان هرماس مبرا، از پارت 71 شروع میشه ///))
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان