#پارت_137
نگاهش رو سرگردون تو اتاق چرخوند و با حلت جدی ای که پشتش تمسخر بود
گفت: - آخی... نمیدونستم اینقدر از آسانسور میترسی! نظرت چیه...
#پارت_136
دیگه واقعا داشتم پس می افتادم که اسانسور به سمت بالا حرکت کرد! دستم خود به
خود از روی زنگ...
#پارت_132
سرم رو مثل گربه های سمج کمی روی سینش مالوندم و با صدایی که ته مایه های
خنده توش مشخص بود گفتم:
-چرا؟!
لب های خیس و نیم خورده ای...
#پارت_130
من به جای صادقلو یخ بستم. رنگم پرید و لب گزیدم. این چرا یهو اینقدر بی تربیت
شد؟! صادقلو به شدت بهش بر خورد و...
-ببخشید مزاحم جلستون شدم.
مکث کردم. نیم نگاهی سمت رادان انداختم و دوباره خیره به خانوم شفق...
#پارت_128
ته دلم یک ذوقی بود که با صدای رادان بدجوری کور شد!
- برو آقا. نمیخواد.
مرده هم که مردد بود از خدا خواسته لبخندی زد و...