قهوه تلخه. خیلی خیلی تلخه. اما برای بعضی ها اونقدر شیرینه که معتادش میشن. شاید اون مرد... با اون لج بازی های رو اعصاب... خیلی تلخ بود! اما برای یاسمن اونقدر شیرین بود که معتادش بشه! و اما امان از کسی که جز تنهایی چیزی ندیده! امان از اون مردی که، یک عمر تو جهالت فرو رفته بود. امان از اون مردی که نمیدونست که تمام باور ها و آرمان ها و اعتقاداتش اشتباهه.
ورود نرم نرمک یاسمن به جمع فوق دوستانۀ کارن، اتفاقات عجیبی رو رقم میزنه. بین این هشت تا رفیق رابطه ها محکم تر میشه... گاهی به واسطۀ عشق و گاهی به واسطۀ نفرت. تا اینکه... رادان به طور غیر عمدی بمبی رو منفجر میکنه که خمپارۀ های این بمب دامن گیر خیلی ها میشه. الخصوص... یاسمن!
پ.ن:( دوستان من هرچی بنویسم داستان کلا لو میره . برای همین نتونستم خلاصه ی واضحی بنویسم تا هیجان رمان کم نشه . ببخشید )
ژانر : #عاشقانه_درام_اجتماعی