یاس رمان

بزرگترین دلیل نوشتن من ، شمائید! حمایتم کنید...

#پارت_165 رمان هرماس مبرا

۰ نظر

#پارت_165

-چی کار میکنی؟

رفتم کنارش و به دوربین نگاه کردم. یک فیلم بود. فیلمِ...

#پارت_164 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_164

گیج چشمام رو چند بار باز و بسته کردم و منگ خواب صاف نشستم سر جام که

چیزی افتاد روی پام. خمیازه ای کشیدم و با چشمای خمارم زل زدم به ...

عذر خواهی :(

۱ نظر

سلام جیگرای من...

عزیزای دلم؛ این چند وقته یک سری مشکل فنی داشتم. اونقدررر زیاد که حتی نمی‌تونستم بیام و بهتون بگم! در نهایت؛ دلیل اینکه پارت نمیزاشتم این بود که به بلاگ دسترسی نداشتم.

اما در تمام مدتی که نبودم براتون پارت نوشتم و حتما طی یک روز همه رو با هم می‌زارم:)

خلاصه که به شدت بابت پارت نزاشتنم عذر میخوام. البته هنوز مشکلم رفع نشده. قبلا به بلاگ دسترسی نداشتم الآنم به رمان ام دسترسی کامل ندارم تا از نرم افزار ورد؛ به اینجا انتقال بدم :/

اما قول میدم به محض حل شدن موانع که کمتر از یکی دو روز هم هست؛ براتون دوباره پارت می‌زارم :)))))

آهنگ پارت قبلی :)

۵ نظر


آهنگی که تو پارت (163) خونده شد.

 

#پارت_163 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_163

-موزیک بزارم؟

جمله طوری بود که انگار سوالی بود. اما خب، اگه این سوال رو رادان میپرسید پس...

#پارت_162 رمان هرماس مبرا

۶ نظر

#پارت_162
پوفی کشیدم و کلافه از اینهمه فکر و خیال بیخودی آروم ...

#پارت_161 رمان هرماس مبرا

۱ نظر

#پارت_161

کلافه سرش رو تکون داد و با انگشت اشاره؛ طبق معمول سرم رو به عقب...

#پارت_160 رمان هرماس مبرا

۳ نظر

#پارت_160

متاسف سرش رو تکون داد و همینطور که دلمه ها رو میریخت تو بشقاب گفت:

- یاسمن لازم نیس...

#پارت_159 رمان هرماس مبرا

۰ نظر

#پارت_159

اخمش رو کمی غلیظ کرد و گفت:

- نه! اینم نگفتم!

سریع قیافه ام پوکر فیس شد و...

#پارت_158 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_158

-بفرمائید.

با ذوق به دست گارسون که...

#پارت_157 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_157

اما بر خلاف تصورم لپم رو محکم کشید و حریص گفت:

- خیلی...

#پارت_156 رمان هرماس مبرا

۳ نظر

#پارت_156

قاشق رو انداخت تو ظرف. انگشت اشاره اش رو به عنوان اهرم...

معمولا نویسنده ها رمان های خودشون رو از تلگرام یا اینستاگرام منتشر میکنن!
هرچند ساده و جالب به نظر میاد، اما ایراداتی هم داره. از جمله اینکه خیلی از دوستان تلگرام ندارن یا اینکه دزدی رمان در کانال های تلگرامی خیلی زیاد شده. بماند که فیلتر شکن ها و پروکسی ها چقدر درسر دارن...
برای راحتی شما عزیزان و امکانت بیشتر، دوست داشتم سایت مخصوص شما آماده کنم اما متاسفانه به هیچ وجه شرایطش مهیا نبود. بر همین مبنا این وبلاگ رو درست کردم...
در هرصورت، هدف من فقط راحتی شماست و اینکه بتونید رمانِ این بندۀ حقیر رو در آسایش بخونید.
تک به تکتون برام باارزشید! با من همراه باشید.
((/// فصل دوم رمان هرماس مبرا، از پارت 71 شروع میشه ///))
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان