پارت 1 تا 70 رمان هرماس مبرا
خلاصه:
قهوه تلخه. خیلی خیلی تلخه. اما برای بعضی ها اونقدر شیرینه که معتادش میشن. شاید اون مرد... با اون لج بازی های رو اعصاب... خیلی تلخ بود! اما برای یاسمن اونقدر شیرین بود که معتادش بشه! و اما امان از کسی که جز تنهایی چیزی ندیده! امان از اون مردی که، یک عمر تو جهالت فرو رفته بود. امان از اون مردی که نمیدونست که تمام باور ها و آرمان ها و اعتقاداتش اشتباهه.
ورود نرم نرمک یاسمن به جمع فوق دوستانۀ کارن، اتفاقات عجیبی رو رقم میزنه. بین این هشت تا رفیق رابطه ها محکم تر میشه... گاهی به واسطۀ عشق و گاهی به واسطۀ نفرت. تا اینکه... رادان به طور غیر عمدی بمبی رو منفجر میکنه که خمپارۀ های این بمب دامن گیر خیلی ها میشه. الخصوص... یاسمن!
قسمتی از رمان:
- پیست!
نفهمید! دوباره گفتم:
- پیست؟
بالاخره فهمید . مثل خنگا سرش رو چرخوند سمتم و عادی گفت :
- ها چیه ؟ چرا هی پیست پیست میکنی مگه من پیشی ام؟
رزا که کنارش نشسته بود با دستش موهای کوتاهش رو مرتب کرد ، رو به من نیشخند زد و لباش رو به هم فشرد تا نخنده . همه بچه های دورمون سرخ شدن از خنده . مراقب از اون سر سالن داد زد:
- چتونه؟ چی میگید؟
ریحانه که تازه فهمیده بود چه گندش زده لب گزید و شرمنده نگاهم کرد . خدایا! نابغه های مملکت رو ببین! دختره همه درساش رو بیست میشه اما تو این جور مسائل مثل ماهی میمونه! مراقب اومد سمتمون و بلند رو به رزا داد زد :
- حجابت رو رعایت کن!
رزا بی پروا نیم نگاهی سمتش انداخت و مقنعه اش رو شل و ول انداخت روی سرش . مراقب کنار میز ما ایستاد و خواست چیزی بگه که ...
دانلود با لینک مستقیم :
pdf
zip
rar
اطلاعات =
تعداد صفحه ها : 224 | نوع فونت و سایز : B Nazanin / 14
(کپی در صورت ذکر منبع و نویسنده مجاز میباشد)