#پارت_106
نفس راحتی کشیدم و روان نویس رو ازش گرفتم . رادان رو به حسینی گفت:
- حالا چی کار داشتی؟ مگه افخمی بهت نگفت که کسی داخله؟...
#پارت_103
- میدونی چه جوریه یا برات توضیح بدم؟
- میدونم بهار گفته!
بی توجه به اینکه گفتم بهار گفته خودش...
اگه تهدید بود... بدترین تهدید دنیا بود!
*******
لباسم رو پرت کردم رو کاناپه . نفس عمیقی کشیدم و ...
#پارت_97
لبام رو بهم فشردم و رو یه مامان با لبخند گفتم:
- اول تو؟
لبخند زد و چشماش رو آروم باز و بسته کرد:
- اول من!
تو گلو خندیدم و ...
#پارت_96
همین جناب غول تشن اونم با این سینه ی سپر کرده و اخمای در هم همراه مائه!
حق داشت تعجب کنه! مرد های همراه ما ...