یاس رمان

بزرگترین دلیل نوشتن من ، شمائید! حمایتم کنید...

#پارت_131 رمان هرماس مبرا

۴ نظر

#پارت_131

شونه اش رو بلاقید بالا انداخت و گفت:

- خب هیچی . فقط اگه دفعه اولته... نخور!

#پارت_130 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


 

#پارت_130

من به جای صادقلو یخ بستم. رنگم پرید و لب گزیدم. این چرا یهو اینقدر بی تربیت

شد؟! صادقلو به شدت بهش بر خورد و...

#پارت_129 رمان هرماس مبرا

۲ نظر



#پارت_129

-ببخشید مزاحم جلستون شدم.

مکث کردم. نیم نگاهی سمت رادان انداختم و دوباره خیره به خانوم شفق...

#پارت_128 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_128

ته دلم یک ذوقی بود که با صدای رادان بدجوری کور شد!

- برو آقا. نمیخواد.

مرده هم که مردد بود از خدا خواسته لبخندی زد و...

#پارت_127 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_127

چشمام گرد شد و با صدای کنترل شده ای گفتم:

- مهرداد!

لبخند مهربونی زد و...

#پارت_126 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


#پارت_126

مکث کردم و مثلا جدی گفتم:

- البته از...

#پارت_125 رمان هرماس مبرا

۱ نظر

#پارت_125

رو به رها که برام گوش وار های آویز دار و بلند ستش رو میبست گفتم:

-حالا رها اینا رو از کجا آوردی؟

مچ دستم رو بلند کرد و...

#پارت_124 رمان هرماس مبرا

۴ نظر


 

#پارت_124

با دست کوبیدم رو پای رزا و بلند گفتم:

- خفه شو رزا بزار تمرکز کنه اع!

اونم ....

#پارت_123 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


 

#پارت_123

عجب آدمی بود! با نفس نفس خودم رو پرت کردم رو صندلی و دو دکمۀ اول

پیراهنم رو باز کردم...

#پارت_122 رمان هرماس مبرا

۲ نظر

#پارت_122

راستی باز با یاسمن چی کار کردی تو؟

من؟! من با یاسمن کاری کردم؟! نتونستم...

#پارت_121 رمان هرماس مبرا

۳ نظر


#پارت_121

با مکث سرش رو تکون داد و مثل همیشه لبخند زد. این لبخند نبودنش بهتر بود!

لبخندی که...

#پارت_120 رمان هرماس مبرا

۲ نظر


#پارت_120

بیا! لبخندم وارفت. آروم گفتم:

- خب راستش کار... آقای پایدار دوست خواندگی ما...

معمولا نویسنده ها رمان های خودشون رو از تلگرام یا اینستاگرام منتشر میکنن!
هرچند ساده و جالب به نظر میاد، اما ایراداتی هم داره. از جمله اینکه خیلی از دوستان تلگرام ندارن یا اینکه دزدی رمان در کانال های تلگرامی خیلی زیاد شده. بماند که فیلتر شکن ها و پروکسی ها چقدر درسر دارن...
برای راحتی شما عزیزان و امکانت بیشتر، دوست داشتم سایت مخصوص شما آماده کنم اما متاسفانه به هیچ وجه شرایطش مهیا نبود. بر همین مبنا این وبلاگ رو درست کردم...
در هرصورت، هدف من فقط راحتی شماست و اینکه بتونید رمانِ این بندۀ حقیر رو در آسایش بخونید.
تک به تکتون برام باارزشید! با من همراه باشید.
((/// فصل دوم رمان هرماس مبرا، از پارت 71 شروع میشه ///))
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان