يكشنبه ۱۹ بهمن ۹۹
۵ نظر
#پارت_79 رمان هرماس مبرا
دقیقا همون لحظه کارن هول کرد و گفت :
- ای وای قرار داد ...
گیج نگاهش کردم چون اصلا منظورش رو نفهمیدم اما ....
#پارت_79 رمان هرماس مبرا
دقیقا همون لحظه کارن هول کرد و گفت :
- ای وای قرار داد ...
گیج نگاهش کردم چون اصلا منظورش رو نفهمیدم اما ....
#پارت_78
زد روی طبقه ی 2 ....رفتیم طبقه ی دو که از توی آسانسور توضیح داد : - اینجا اون سه تا در که کاملا مشکی هستن ، به ترتیب آبدارخونه ، نماز خونه ...
#پارت_77 رمان هرماس مبرا
. اون وسط میون حس و حالی که نمیدونم چرا خوبه فریاد یاسمن که بهم میگه قاتل حالم رو به شدت بد میکنه ...
- ?Comment vas-tu chérie
(عزیزم خوبی؟ )