#پارت_118
با اخم سرش رو انداخت پایین و نگاهم کرد. فاصلۀ نزدیک بود! خیلی نزدیک! تقریبا تنها
چیزی که باعث میشد اسم این فاصلۀ نزدیک...
#پارت_114
دستم رو بردم سمت دکمه هام و با سرزنش گری زیرلب زمزمه کردم:
- لعنت بهت یاسمن! لعنت بهت! هی مامانت میگه لباس بپوش زیر مانتوت هی تو گوش
نکن!
نیم نگاهی سمت آینه بغل و رادان که...