یاس رمان

بزرگترین دلیل نوشتن من ، شمائید! حمایتم کنید...

#پارت_80 رمان هرماس مبرا



#پارت_80 رمان هرماس مبرا

 با ذوق و هیجان نگاهم رو تو کل ماشین چرخوندم تا رسیدم به رادان.... یک جوری نگاهم میکرد....یک جور....یک جوری دیگه . یک جوری که اصلا خوشم نیومد . کمی تو جام تکون خوردم که آروم
زمزمه کرد :

- Délicieux Lucifer

خیلی واضح نگفت اما فهمیدم هرچی که گفت به زبون فارسی نبود! گیج و ساده لوحانه گفتم : - چی؟
چشماش رو برای چند لحظه بست و بعد بی تفاوت گفت : - با خودم بودم
چیزی نگفتم و دوباره تو جام تکون خوردم . لبم به لبخند باز شد و با هیجان به یک کیلیدی اشاره کردم : - این واسه چیه؟
نیم نگاهی به انگشت اشاره ام انداخت و با مکث ، سرد گفت : - پارک کردن .
متعجب گفتم : - پارک کردن؟
سرش رو آروم تکون داد  . وایییی یعنی خودش پارک میکنه . با لبخند گله گشادی گفتم : - حالا موزیک چی درای؟
بی اهمیت و با لحن سردی گفت : - اعصاب موزیک ندارم .
کمی نگاهش کردم . بعد از مدت ها که همدیگه رو ندیده بودیم دیگه به این رفتار های عجیب و سردش عادت نداشتم . سعی کردم برای خودم یاد آوری کنم که این همون آدمیه که تو ویلا حالم بد شد و در نهایت لطافتی که خرج کرده بود گفت « چه مرگته »
با یاد آوری اون روز لبخندم رو کنترل کردم و دوباره گفتم : - ولی من آهنگ میخوام . اینقدر ضد حال نباش دیگه .
- تو آهنگ های من رو دوست نداری! پس بی خودی بال بال نزن
با چشم غره ای که فکر کنم متوجه نشد گفتم : - حالا تو بزار اگه دوست نداشتم خاموش میکنیم دیگه . بعدشم من خروس نیستم که بال بال بزنم .
ابرو بالا انداخت و گفت : - راس میگی ... خروس نیستی مرغی !
اخم کردم و با حرص گفتم : - پس لابد تو هم شترمرغی!
اخم کرد و چشم غره رفت که واقعا خودمو خیس کردم . بی جنبه حالا چرا همچین میکنه؟! تو دلم ایشی نثارش کردم که به خودش زحمت داد و نمیدونم چی کار کرد یهو یک اهنگ پخش شد . آهنگ فضای شاد و خاصی داشت که نیشم باز شد اما قبل از اینکه خواننده شروع کنه ردش کرد . اخم کردم و اعتراض گونه گفتم : - واسه چی رد کردی؟
کمی صورتش رو جمع کرد و گفت : - نه از خواننده اش خوشم میاد نه از آهنگش.
ابرو بالا انداختم : - پس مرض داشتی دانلودش کردی؟
اونم اخم کرد و گفت : - من دانلودش نکردم کارِ رهاعه .
بی خیال گفتم : - آها میگم.... از تو بعیده از این اهنگ های شاد و باحال گوش بدی . حالاااا هرچی من دوستش داشتم دوباره بیار .
اخم ظریفی کرد : - امر دیگه ای ؟
لبخند مکش مرگ مایی زدم و گفتم : - نه فقط شیشه ی سمت من رو هم بده پایین .
پوفی کشید و دوباره آهنگ رو برگردوند .
خواننده که شروع کرد ابرو هام پرید بالا و گفتم : - فرانسویه!
سرش رو تکون داد و چیزی نگفت ....
با ذوق دست زدم و با ریتم کمی چپ و راست شدم و با لبخند گنده ای گفتم :
- حالا معنیش چی هس؟
بی تفاوت گفت : - من به معنی آهنگ های فارسی توجه نمیکنم چه برسه به فرانسوی .
بهش چشم غره رفتم که دوباره فکر کنم متوجه نشد و گفتم : - خب توجه کن ببین چه زری میزنه که اینقدر  خوشحاله .
بعدم بی دلیل خندیدم....
وسطای آهنگ رادان حسابی رفته بود تو حس! اخماش تو هم بود و من نمیدونم خواننده چی میگفت که زیاد به مزاقش خوش نیومده بود یا شاید...شاید یک واقعیت در مورد خودش بود ! مرموز گفتم : - فکر کنم این آهنگ توصیف حال توئه!
سریع سرش رو چرخوند طرفم و با همون اخم گفت : - مگه تو میفهمی چی میگه هویج؟
چند لحظه فقط بر و بر نگاهش کردم . هوییییج؟ هویج ؟ حرصی دندون هام رو روی هم سابیدم و بی اعصاب گفتم : - چه فرقی داره؟ مهم اینه که من حس میکنم این آهنگ توصیف حال توئه! پیاز!

 

#رادانــــــــ

Donnez moi une suite au Ritz, je n’en veux pas

Des bijoux de chez CHANEL, je n’en veux pas

Donnez moi une limousine, j’en ferais quoi ? papalapapapala

Offrez moi du personnel, j’en ferais quoi

Un manoir a Neuchâtel, ce n’est pas pour moi

Offrez moi la Tour Eiffel, j’en ferais quoi ? fafalafafala

Je Veux d’l’amour, d’la joie, de la bonne humeur

ce n’est pas votre argent qui f’ra mon Bonheur

moi j’veux crever la main sur le cœur

allons ensemble découvrir ma liberté

- فکر کنم این آهنگ توصیف حال توئه!
سریع سرم رو چرخوندم سمتش و با اخم گفتم : - مگه تو میفهمی چی میگه هویج؟
هویجی که گفتم کاملا از کنترلم خارح بود . رژ نسبتا نارنجی ای که به لباش زده بود من رو به شدت یاد هویج مینداخت!
صدای ساییدن دندون هاش به گوشم رسید : - چه فرقی داره؟ مهم اینکه من حس میکنم این آهنگ توصیف حال توئه ! پیاز!

نیشخندم رو کنترل کردم . پیاز! مثلا داشت تلافی میکرد .... امروز عجیب شده بودم . از اولین لحظه ای که یاسمن رو دیدم حواسم بیشتر به اون بود تا بقیه . شاید واسه خاطر عذاب وجدان شدیدی که نسبت بهش داشتم بود . هرچی که بود چهره اش واقعا متفاوت شده بود و این برام جالب بود . مشخص بود موهای صورتش رو زده و ابرو هاش رو مرتب کرده . صورتش دوبرابر سفید تر شده بود! دیوونه برای چی دو سال پیش همین کار رو نکرده بود؟
سوار ماشین که شد چنان با ذوق به همه چیز نگاه میکرد و دست میزد که حس کردم سوار یک ماشین از جنس الماس شدیم . البته برای من که تقریبا یک سال و نیمه این ماشین رو دارم عادی شده وگرنه منم اون اوایل زیاد به این ماشین اهمیت میدادم...چهره اش خیلی بامزه شده بود و دست خودم نبود که اون جمله ی مضحک رو به زبون آوردم . جای شکرش باقیه که نه دقیقا شنید چی گفتم و نه اصلا اگر هم میشنید نمیتونست بفهمه چی گفتم چون فرانسوی بود .

شاید حق با یاسمن بود.... این آهنگ توصیف حال من بود . البته تقریبا! من هیچوقت نمیتونم اون طوری که خواننده میگه باشم اما میخوام!  با تمام وجودم میخوام چنین آدمی باشم .... اما اونقدر بدبختی کشیدم که دیگه نمیتونم !
پوف کلافه ای کشیدم و به یاسمن نگاه کردم که با نشستن تو لامبورگینی و گوش دادن آهنگ ، حسابی کیفش کوک بود . بچه... اگه اینطوری دلش خوشه....
لبام رو به هم فشردم و آهنگ رو زیاد تر کردم که یاسمن با ذوق تو جاش پرید و جیغ خفیفی کشید....

Heli-TABA SHY88
۱۹ بهمن ۲۰:۱۰
چه باحاله!!!!

پاسخ :

:)
با تشکر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
معمولا نویسنده ها رمان های خودشون رو از تلگرام یا اینستاگرام منتشر میکنن!
هرچند ساده و جالب به نظر میاد، اما ایراداتی هم داره. از جمله اینکه خیلی از دوستان تلگرام ندارن یا اینکه دزدی رمان در کانال های تلگرامی خیلی زیاد شده. بماند که فیلتر شکن ها و پروکسی ها چقدر درسر دارن...
برای راحتی شما عزیزان و امکانت بیشتر، دوست داشتم سایت مخصوص شما آماده کنم اما متاسفانه به هیچ وجه شرایطش مهیا نبود. بر همین مبنا این وبلاگ رو درست کردم...
در هرصورت، هدف من فقط راحتی شماست و اینکه بتونید رمانِ این بندۀ حقیر رو در آسایش بخونید.
تک به تکتون برام باارزشید! با من همراه باشید.
((/// فصل دوم رمان هرماس مبرا، از پارت 71 شروع میشه ///))
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان